سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ghazalhaynaab

شعر یعنی شعور
صفحه خانگی پارسی یار درباره

شعر عاشقانه

    نظر

شعرگرافی

 

 

سیاهی چشمانت برایم شبیه افسانه شده

خنده ات دلخوشی این دل دیوانه شده

 

هزار شب را با گریه صبح کردم و با دیدنت

رنگ بیخوابی با شبهایم بیگانه شده

 

به رویش لاله در کویر ایمان دارم چراکه

باران امسال با دستان تو پیمانه شده

 

با این حد از زیبایی دلبسته من بشوی مثل این است

سربازی با دست خالی پیروز نبردی جانانه شده

 

چنان دلم به وعده هایت قرص است که میدانم

امروز و فردایم زنجیر یک قول زنانه شده

 

 

 شعر : فرشاد رستمی


شعر زمستان

    نظر

شعر فرشاد رستمی

 

برق نگاهت را که از من دریغ میکنی

جنگل کهن سالی را طعمه حریق میکنی

 

سرنوشت قومی را لبهای تو تغییر می دهد

بالبخندت دریا را دچار شکافی عمیق میکنی

 

نفس کوچه گره خورده به دستان تو

عطر که می‌زنی هوای شهر را رقیق میکنی

 

موج زیبایی ات می‌بَرد مرا و وقتی پلک می‌زنی 

انگار ساحل را دورتر از چشم غریق می کنی

 

مریمم باشی و با این چهره معصوم

 

چشم بسته مریدِ هر دینی ام که تبلیغ میکنی

 

فرشاد رستمی